کنکاشی در زمینه تعیین احتمالی زمان ظهور
در منابع دینی، بشدت از تعیین زمان ظهور، به هر شکل آن (اعم از دقیق و تفصیلی و یا اجمالی)، نهی، و حتی به تکذیب افرادی که اقدام به چنین عملی نمایند، امر شده است.
محل بحث در این تحقیق، قسم دوم، یعنی نقد و بررسی «تعیین حدودی زمان ظهور» است که تمسک عمده مخالفان، روایات منع توقیت میباشد. ولی موافقان تعیین حدودی زمان ظهور، توقیت حدودی را، تخصصا از شمول روایات منع توقیت خارج میدانند. مخالفان توقیت حدودی ظهور، با استناد به وجود اطلاق در عبارت توقیت در روایات از طریق بررسی معنا و مفهوم «وقت» در معاجم لغت و اثبات اتمام مقدمات حکمت و فقدان قرینه دال بر تقیید در مسأله مورد نظر؛ این مطلب را به اثبات میرسانند که میتوان و بایستی حسب قاعده مسلم عقلی «اصاله الاطلاق» به اطلاق «توقیت» وارده در روایات تمسک نمود و هرگونه توقیتی، من جمله توقیت حدودی زمان ظهور را نفی کرد.
به رغم فقدان قرینه دال بر تقیید، قرائنی دال بر عدم تقیید و وجود اطلاق در کلام، در دست است که موجب استحکام بیش از پیش اطلاق خواهد شد. برخی از این قرائن در موضوع مورد نظر عبارتند از: ۱٫ اشاره روایات به امکان وقوع بدا در امر ظهور، ۲٫ فرا رسیدن ناگهانى ظهور، ۳٫ وجود تالی فاسد.
براساس روایات، وظیفه منتظران در دوران غیبت، نزدیک دیدن ظهور و کسب آمادگى جوارحی و جوانحی براى فرا رسیدن این واقعه بزرگ است. همچنین مبلغان مهدویت و انتظار، بایستی تلاش خود را به اصل قضیه انتظار و زنده نگه داشتن حس زیبای انتظار و یادآورى وظایف منتظران متوجه نمایند و از پرداختن به موضوعات بیفایده و بعضا انحرافی، خوددارى کنند.
مقدمه
از جمله موضوعات مربوط به مهدویت که گاهی مورد بحث و تضارب آرا قرار گرفته و به آن دامن زده شده است، بحث از تعیین وقت ظهور است؛ چیزی که در منابع دینی، بشدت از آن نهی و حتی به تکذیب افرادی که اقدام به چنین عملی نمایند، امر شده است. (صدوق، ۱۴۰۵ق: ص۴۸۴؛ طوسی، ۱۴۱۱ق: صص۲۹۱ و ۴۲۶ و کلینی، ۱۳۸۸ق: ج۱، ص۳۶۸).
اما این بحث در برخی مواقع، خصوصا در زمان حاضر، حسب اتفاقات و تحولات اخیر در عرصه بین المللی و بویژه کشورهای اسلامی، از وجه دیگری مطرح و مورد سوء استفاده قرار میگیرد. با این توضیح که برخی افراد نادانسته و بعضا بعمد، به «تعیین حدودی زمان ظهور» اقدام نموده و با مشخص نمودن بازه زمانی معلوم – هر چند نه کاملا دقیق – انتهای بازه زمانی مذکور و اتمام آن را مقارن با ظهور قلمداد میکنند. عباراتی مثل «حوادث منطقه از عوامل زمینه ساز ظهور است و به ظهور منتهی خواهد شد.»؛ یا: «ظهور آنقدر نزدیک است که نه تنها جوانان، بلکه پیرانمان نیز آن را درک خواهند کرد.»؛ یا با تطبیق نشانهها و شخصیتهای معرفی شده در روایات ظهور، بر مصادیق خارجی؛ تلویحا برای منتظران و مخاطبان چنین القا میشود که ظهور در زمان حیات این مصادیق اتفاق خواهد افتاد و وقوع ظهور در بازه زمانی حیات این افراد، به قول معروف، دیر و زود دارد؛ ولی سوخت و سوز ندارد.
هرچند این بحث به سبب ارادت ویژه منتظران به امام غایبشان و اشتیاق آنها به ظهور آن حضرت، شاید در وهله اول، چندان مورد نفی و طرد قرار نگیرد و چه بسا مورد رغبت معدودی از منتظران حضرتش واقع شود؛ حقیقت آن است که این موضوع کاملا بر خلاف مبانی عقیدتی مهدویت و آموزههایی است که در این زمینه به منتظران توصیه شده است.
برای درک این مهم، کافی است فقط تبعات منفی چنین اقدامی، در اعتقادات پاک و بیپیرایه منتظران حضرت متصور شود؛ به این معنا که اگر چنین وعدههایی تحقق پیدا نکند – که به احتمال زیاد، حسب دلایلی که ذکر خواهد شد، در وعده زمانی مشخص شده تحقق پیدا نمیکند – بهار سبز مهدویت و امید به ظهور آن وعده قطعی خداوند، چه آسان خواهد شد. خصوصا که اگر تعداد چنین وعده و وعیدهای بیحساب و کتاب که به هیچ ریسمان محکم عقلی و شرعی بند نیست، رو به فزونی گذارد.
در خصوص پیشینه تحقیق، هرچند برخی از محققان، به صورت دقیق و علمی به این موضوع پرداختهاند؛ [۲] همچنان جای خالی تحقیقات دقیق و علمی در این عرصه نمایان بوده و لازم است مرزداران حریم تشیع، با امعان نظر ویژه بدین موضوع بپردازند و از نشستن هرگونه گرد و غبار بر ساحت قدسی امر «ظهور» مانع شوند. این تحقیق بر آن است در وسع خویش، به بررسی علمی این موضوع، از جنبههای مختلف شرعی، عقلی و عرفی بپردازد.
این تحقیق از نوع کتابخانهای و به روش تحلیلی است و هدف آن؛ چنانکه اشاره شد، پاسخگویی به این سؤال اصلی است که «تعیین حدودی زمان ظهور» بر اساس آموزههای دینی و مبانی اعتقادی مهدویّت چه حکمی دارد که استطراداً به یک سوال فرعی نیز، یعنی وظایف منتظران و مبلغان مهدویت در زمان غیبت و مواجهه با چنین موضوعاتی پاسخ داده خواهد شد.
تحریر محل نزاع
همواره بحث از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، از شیرینترین و امید بخشترین موضوعات دینی بوده است؛ موضوعی که به رغم سوء استفاده برخی معاندان و دشمنان مهدویت و حتی گاه دوستان ناآگاه، برای منتظران واقعیاش نشاطبخش و شورآفرین بوده است.
یکی از موضوعات مربوط به مهدویت که گاهی مورد بحث و تضارب آرا قرار میگیرد و به آن دامن زده میشود، بحث تعیین وقت ظهور است که البته نه از نوع تعیین دقیق، بلکه از نوع تعیین حدودی زمان ظهور؛ با این توضیح که تعیین تاریخ ظهور به چند شکل متصور است:
۱٫ تعیین تاریخ و وقت ظهور حضرت، به طور دقیق و تفصیلى و قطعی: مانند اینکه گفته شود: ظهور حضرت به طور قطع در فلان سال و فلان ماه و فلان روز خواهد بود (هرچند این تعیین بسیار نادر است؛ متاسفانه مصادیقی از آن درتاریخ دور و معاصر، آن هم بعضا از جانب بظاهر دوستداران حضرت، یافت میشود).
۲٫ تعیین تاریخ و وقت ظهور حضرت، به نحو حدودی، لیکن به نحو قطعی: مانند اینکه گفته شود: قطعا کمتر از یک دهه به ظهور مانده است؛ یا اینکه پیرمردان حتما ظهور را خواهند دید؛ یا اینکه حوادث منطقه، زمینه ساز ظهور بوده و قطعا به ظهور حضرت منتهی خواهد شد.[۳]
۳٫ تعیین موعد ظهور به نحو اجمال، ولی به طور قطعی: مثل اینکه مطابق برخى از روایات –که سند روایی آنها چندان معتبر و محکم نیست- به طور کلّى واجمال به زمان ظهور آن حضرت اشاره شده باشد؛ مثل اینکه «قائم در سال وتر [فرد] ظهور خواهد کرد، سال یک یا سه یا پنج یا هفت یا نه.» (مجلسی، ۱۴۰۳ق: ج۵۲، ص۲۹۱) (این قسم بکلی خارج از محل بحث است).
گفتنی است تعیین زمان ظهور در هر کدام از انحا: دقیق، حدودی یا اجمال، از طرق مختلف، اعم از طریق محاسبات عادی و احتمالات شخصی، از طریق علوم غریبه و قواعدی همچون جفر و رمل و بعضا بر مبنای روایات اهل بیت علیهم السلام، صورت میگیرد؛ در عین حال، در منابع دینی، بشدت از تعیین وقت و زمان ظهور نهی شده است؛ حتی به تکذیب افرادی که اقدام به چنین عملی نمایند، امر شده است. (صدوق، ۱۴۰۵ق: ص۴۸۴؛ طوسی، ۱۴۱۱ق: صص۲۹۱ و ۴۲۶ و کلینی، ۱۳۸۸ق: ج۱، ص۳۶۸)؛ ولی آنچه در بحث فعلی مهم و نقطه ثقل بحث خواهد بود، آنکه به دلیل شمول و گستردگی معنایی «تعیین وقت» که به انواع سه گانه آن اشاره شد، گاه، به رغم تکذیب تعیینکنندگان وقت ظهور، از میان خودِ افراد تکذیبکننده، افرادی پیدا میشوند که با تعیین حدودی زمان ظهور، اولا آن را از حیطه تعیین وقت خارج میدانند و درثانی طرح چنین موضوعی و تعیین حدودی زمان ظهور را – به سبب مرتبط دانستن آن با شرایط سیاسی روز جامعه و جهان – نه تنها خدمتی برای گفتمان مهدویت میدانند، بلکه برای منتظران یک ضرورت و وظیفه قلمداد مینمایند تا در چنین شرایطی با تطبیق افراد و غیر افراد (حوادث و اتفاقات) بر نشانهها و علائم ظهور و تعیین حدودی زمان ظهور، به وظیفه تاریخی خویش (به زعم خود) جامه عمل بپوشانند! لذا این افراد نه ادعای تکذیب مهدویت را دارند و نه ادعای دروغ یا مورد اعتماد نبودن روایات نهی کننده از توقیت را؛ بلکه میگویند آنچه مورد ادعای ماست، تخصصا خارج از چیزی است که در روایات از آن نهی شده، مضافاً اینکه وظیفه شرعی و عقلی ماست که چنین اقدامی را انجام دهیم؛ طوری که عدم اقدام بموقع در این خصوص و عدم تعیین حدودی زمان ظهور و آگاهی ندادن به مردم از این مطلب، گناه سنگینی خواهد بود که نمیتوان در قیامت پاسخگو بود! خلاصه اینکه، آنچه در روایات «منع توقیت» بیان و از آن نهی شده؛ به توقیت دقیق و مشخص زمان ظهور است؛ لذا در صورتی که توقیت به نحو حدودی صورت بگیرد، نه اینکه بگوییم از دایره حکم منع توقیت تخصیص میخورد و استثنای بر آن است؛ بلکه تخصصا از شمول دایره حکمی روایات توقیت خارج خواهد بود و روایات توقیت از اصل، شامل آنها نمیشود. در مقابل، طرفداران منع توقیت به هر شکل، این نوع توقیت را نیز در محدوده روایات متبوع وارد دانسته و در نتیجه به موضع گیری و حسب وظیفه شرعی به تکذیب طرف مقابل میپردازند.
با این بیان روشن میشود که محل بحث و اختلاف نظر اصلی، درواقع محدوده شمول روایات «منع توقیت» است که متاسفانه نوعا، هر دو طرف موافق و مخالفِ شمول روایات بر «زمان حدودی»، صرفا به بیان ادعا پرداخته و از ارائه استدلال علمی برهانی (نه خطابهای و مغالطهای) خودداری مینمایند و چه بسا بعضا با استناد و تمسک به یک دلیل، نتیجههای کاملا متضاد و مخالف هم میگیرند. به عنوان مثال، هر دو گروه بدون ارائه دلیل برهانی، به «نظر عرف» تمسک میکنند. مخالفان شمول میگویند: «تعیین زمان» در «عرف عامه» صرفا به تعیین دقیق زمان اطلاق میشود و بس. موافقان شمول نیز با استناد به همان دلیل عرف میگویند: «تعیین وقت»، در عرف مردم هر دو نوع تعیین زمان را شامل میشود.
به نظر میرسد اگر حسب دلایل متقن و علمی، بتوان محدوده شمول روایات منع کننده از تعیین زمان را مشخص نمود، امید آن است که بحث از ابهام و چندپهلویی و مغالطه کاری و… خارج شود.
اصول و قواعد عقلی و منطقی چه میگویند؟
بر اساس اصول مسلم منطق الفاظ و عباراتی که به صورت مطلق و بدون قید به کار برده میشوند، در صورت وجود شرایطی که از آنها به مقدمات حکمت[۴] تعبیر میشود، بایستی به اطلاق آنها تمسک نمود و قاعده «اصالة الاطلاق» را که برگرفته از محاورات عرفی مردم است، جاری نمود؛ مثل اینکه به شخصی امر شود به دلیل فقدان تخصص و علم کافی، در مسائل دینی نظر ندهد و قرینه ای هم دال بر تقیید امر به حوزه مشخصی از علوم دینی در کار نباشد. آنگاه اگر فرضاً شخص مأمور، در مسائل مربوط به احکام معاملات، نظری ارائه دهد مبتنی بر این استدلال که منظور گوینده، موضوعات عبادی احکام بوده است، نه معاملات؛ چنین ادعایی، در صورتی که واقعا قرینهای دال بر تقیید مورد ادعا موجود نباشد؛ مردود و امر کننده میتواند با تمسک به اطلاق کلام خویش، از شخص مقابل بازخواست نماید (به منظور آشنایی بیشتر و بهتر با مقدمات حکمت و قاعده اصالة الاطلاق، به کتب منطق و اصول فقه مراجعه شود).[۵]
در مسئله مورد نظر نیز در روایات «منع توقیت»، نه تنها شرایط اخذ به اطلاق موجود است و قرینه ای در کلام و غیر کلام، دال بر تخصیص یا تخصص در دست نیست؛ بلکه حتی قرائن و شواهدی نیز دال بر تایید اطلاق وجود دارند؛ بدین معنی که بحث «منع توقیت» که در روایات بدان دستور داده شده است، اطلاق دارد و توقیت دقیق و توقیت حدودی را شامل میشود، و قرینهای دال بر تقیید آن به نوع «توقیت دقیق» موجود نیست.
چنانکه گفته شد برخی در خصوص وجود قرینه دال بر تقیید، گفتهاند: آنچه از کلمه «وقت» در روایات فهمیده میشود، مشخص کردن زمان دقیق است؛ مثل اینکه گفته شود در فلان روز حضرت ظهورخواهد کرد. اما اینکه گفته شود ظهور نزدیک است وکلماتی از این قبیل، شامل این تکذیب نمیشود. در جواب این ادعا بایستی گفت:
اولا، این گفته ادعایی صرف و بدون ارائه دلیل است؛ درثانی، با نظر به عرف و لسان روایات، براحتی به ضعف این ادعا پی برده میشود. در عرف رایج مردم، همان گونه که تعیین دقیق زمانی، توقیت (تعیین وقت) به شمار میرود؛ بیان حدود گونه زمانی نیز «توقیت» است. به عنوان نمونه، کسی که میگوید ساعت ۲ به ملاقات شما خواهم آمد؛ برای دیدارش «وقتگذاری» کرده است. همین گونه کسی که میگوید حدوداً ساعت ۲، یا بین ۲ و ۳ به دیدارتان خواهم آمد، نیز «توقیت» نموده است.
اینکه در عرف، توقیت مطلق بوده و همه انحای گفته شده را شامل میشود، مطلبی است که رجوع به لغتنامههای زبان عرب آن را روشن میسازد. در اینجا نظر عده ای از علمای لغوی زبان عربی را ذکر میکنیم:
ابن اثیر میگوید: «التوقیت و التأقیت: ان یجعل للشی وقت یختص به و هو بیان مقدار المدّة یقال: وقت الشیء یوقته و وقته یقته، اذا بیّن حدّه؛ تعیین وقت آن است که برای چیزی وقتی خاص به آن قرار داده شود و آن، بیان اندازه مدت است گفته میشود وقت شیء را تعیین کرد، هنگامی که حد آن را تبیین نماید» (ابن اثیر، ۱۳۶۷: ج۵، ص۲۱۲).
خلیل فراهیدی میگوید: «الوقت: مقدار من الزمان و کل ما قدرت له غایة اوحینا فهو موقت؛ وقت: اندازه ای از زمان است و هر چیزی که پایان یا زمانی برای آن اندازه گرفته شود؛ پس آن چیز، موقت است. (فراهیدی، ۱۴۰۹ق: ج۵، ص۱۹۹).
فیومی در المصباح المنیر میگوید: «الوقت: مقدار من الزمان مفروض لأمر ما و کل شیء قدرت له حینا فقد (وقته) (توقیتا) و کذلک ما (قدرت) له غایة؛ وقت: اندازه ای مفروض از زمان است برای چیزی و هر آنچه برای آن، هنگام و زمانی اندازه بگیری، همانا آن را توقیت نموده ای و نیز اینچنین است، اگر برای چیزی پایانی تقدیر کنی» (فیومی، ۱۹۸۷م: ص۲۵۶).
ابن منظور نیز در لسان العرب میگوید: «الوقت: مقدار من الزمان و کل شیء قدرت له حینا فهو موقت و کذلک ما قدرت غایته فهو موقت؛ وقت: اندازه ای از زمان است و هر چیزی که زمانی برایش تقدیر کنی؛ پس موقت است و نیز چنین است اگر انتهای آن را تقدیر کنی» (ابنمنظور، ۱۴۰۵ق: ج۲، ص۱۰۷).
رجوع به گفتهها و آرای بسیاری دیگر از لغت دانان عرب، این گفته را تأیید مینماید؛ از آن جمله اند: اسماعیل بن حماد جوهری در الصحاح، ج۱، ص۲۷۰؛ احمد بن فارس بن زکریا در معجم مقاییس اللغة، ج۶، ص ۱۳۱-۱۳۲؛ نشوان بن سعید حمیری در شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ج۱۱، ص۷۲۴۳؛ فخر الدین طریحی در مجمع البحرین، ج۴، ص۵۳۲؛ محب الدین واسطی در تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱، ص۵۹۴؛ فیروز آبادی در القاموس المحیط، ج۱، ص۱۶۰٫
قرائن دال بر شمول روایاتِ «منع توقیت» بر توقیت حدودی
گفته شد فقدان قرینه دال بر تقیید، برای تمسک به اطلاق کلام کافی است و در موضوع مورد نظر قرینه ای دال بر اختصاص معنای توقیت به تعیین دقیق زمان موجود نبوده است؛ لیکن در برخی مواقع – مثل همین مورد، حتی قرائنی دال بر عدم تقیید و وجود اطلاق در کلام، در دست است که موجب استحکام بیش از پیش اطلاق خواهد شد. برخی از این قراین در موضوع مورد نظر عبارتند از:
۱٫ اشاره روایات به امکان وقوع بدا در امر ظهور
«بدا» تغییر و تحولى است که در یکى از مقدّرات الاهى صورت مىگیرد. همانگونه که در قرآن آمده است که قرار بود حضرت موسى علیه السلام سى شب به کوه طور برود؛ امّا ده روز به آن اضافه شد و به چهل روز رسید (علامه طباطبائی، ۱۳۷۴ش: ج۱، ص۲۸۶). در این مدت ده روز که موسى علیه السلام دیرتر به میان قوم بازگشت، سامرى از فرصت استفاده کرد و گوسالهای ساخت و آن را به عنوان خداى بنى اسرائیل معرفى کرد و بسیارى از مردم را کافر گردانید.
ظاهر روایات آن است که وقت ظهورِ فَرَج، از امور «بدائیه» است که ممکن است به سبب بعضى از مصالح و حکمتها، و به سبب تحقُّق یافتن یا نیافتن بعضى از شرایط که بر مردم مخفى است، زودتر یا دیرتر شود. پس، اگر امامان علیهم السلام وقتى را به مردم خبر مىدادند؛ سپس آن وقت به خاطر بعضى اسباب و حکمتها تأخیر مى افتاد، بسیارى از مردم به تردید مى افتادند؛ چون به نظرشان مىآمد که آن برخلاف وعده خداوند – تعالى شأنه – مى باشد، یا شک و شبههای به دلهایشان راه مى یافت؛ چنانکه در حدیثى که در کافى و غیر آن آمده؛ امام باقر علیه السلام به این وجه اشاره فرموده است: فضیل بن یسار میگوید: «قلت لابی جعفر علیه السلام، ان لهذا الامر وقتا؟ فقال: کذب الوقاتون کذب الوقاتون کذب الوقاتون ان موسی علیه السلام لما خرج وافدا الی ربه واعدهم ثلاثین یوما فلما زاده الله تعالی علی الثلاثین عشرا قال قومه: قد اخلفنا موسی فصنعوا ما صنعوا (قال) فاذا حدثناکم بحدیث فجاء علی ما حدثناکم (به) فقولوا: صدق الله، و اذا حدثناکم بحدیث فجاء علی خلاف ما حدثناکم به فقولوا: صدق الله تؤجروا مرتین؛ فضیل بن یسار میگوید: به امام باقر علیه السلام عرضه داشتم: آیا براى این امر وقتى هست؟ فرمود: وقت گذاران دروغ گویند، دروغ گویند، دروغ گویند! همانا موسى علیه السلام وقتى به دعوت پروردگارش رفت، قوم خود را سى روز وعده داد، و چون خداوند ده روز بر آن سى روز افزود، قوم او گفتند: وعدهاى که موسى داده بود بر خلاف شد، و کردند آنچه کردند پس اگر ما خبری به شما گفتیم و طبق گفتة ما واقع شد، بگویید: خدا راست فرموده است و اگر به شما خبری گفتیم و بر خلاف گفته ما واقع شد، بگویید: خدا راست فرموده است تا دو پاداش گیرید» (کلینی، ۱۳۸۸: ج۱، ص۳۶۸ و مجلسی، ۱۴۰۳ق: ج۵۲، ص۱۱۸).
لذا امکان بدا ما را به این نتیجه رهنمون میسازد که توقیت به هر شکل آن، محتمل است که به تالی فاسد منجر شده و سبب شود در صورت عدم تحقق ظهور در وقت معین شده، اعم از دقیق یا حدودی، اختلاف و انحراف، مردم را فرا بگیرد و آنان نسبت به اصل مسئله و وعده بزرگ خداوند بدگمان شوند.
همچنین در دعایى معتبر که از آن حضرت به دست شیخ عَمْرى، نایب اول ایشان، به دست رسیده، چنین آمده است: «فصبرنی علی ذلک حتی لا احب تعجیل ما أخرت ولا تأخیر ما عجلت، ولا أکشف عما سترته، ولا أبحث عما کتمته، ولا انازعک فی تدبیرک، ولا أقول: لم وکیف؟ وما بال ولی الامر لا یظهر؟ وقد امتلات الارض من الجور؟ وأفوض اموری کلها إلیک؛ خدایا! مرا بر انتظار آن [حکومت عدل ولی تو] صبر ده تا دوست نداشته باشم آنچه به تأخیر انداختهاى جلو بیفتد و مایل نباشم به تأخیر آنچه تعجیلش را خواسته ای و نطلبم افشای هر آنچه تو در پرده قرار دادهاى و کاوش ننمایم در آنچه نهان ساختهاى و با تو در تدبیر امور جهان به نزاع نپردازم و نگویم؛ چرا و چگونه و چطور است که ولی امر ظهور نمیکند؛ در حالی که زمین پر از ظلم شده است؟! و همه کارهایم را به تو واگذار کنم» (صدوق، ۱۴۰۵ق: ص۵۱۲).
به هر حال، دوران غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، بنابر تعالیم اهل بیت علیهم السلام، دوران امید است و شور و نشاط و تحرک ویژهای میطلبد. با این حال، این شور و نشاط، محدوده مشخصی دارد که خود اهل بیت، برایمان ترسیم و هرگونه افراط و تفریط در آن را بهشدت نهی کردهاند.
۲٫ فرا رسیدن ناگهانى ظهور
در بسیارى از روایاتى که از پیامبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام نقل شده، این نکته مورد تأکید قرار گرفته که ظهور نیز همانند قیامت، ناگهانى و غیر منتظره فرامیرسد و هیچ توقیتی را، اعم از توقیت دقیق و یا حدودی نمیتوان در مورد آن مطرح نمود. از جمله در روایتى که امام رضا علیه السلام به واسطه پدران بزرگوارش از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکند، چنین آمده است: «به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض شد: اى رسول خدا! آن قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف که از نسل شماست چه وقت ظهور میکند؟ آن حضرت فرمود: ظهور او مانند قیامت است. تنها خداوند است که چون زمانش فرا رسد، آشکارش میسازد. فرا رسیدن آن بر آسمانیان و زمینیان پوشیده است» (اعراف: ۱۸۷). جز به ناگهان بر شما نیاید. (صدوق، ۱۴۰۵ق، ص۳۷۳). امام باقر علیه السلام، نیز در تفسیر آیه شریفه «آیا چشم به راه چیزى جز آن ساعتند که ناگاه و بیخبرشان بیاید؟» (زخرف: ۶۶)؛ فرمود: «مراد از ساعت، ساعت [قیام] قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف است که ناگهان بر ایشان بیاید» (مجلسی، ۱۴۰۳ق: ج۲۴، ص۱۶۴).
حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز در یکى از توقیعات خود، بر این نکته تأکید میورزند که ظهور، ناگهانى و دور از انتظار فرا میرسد: « فان امرأً (امرنا) یبغته فجأة حین لا تنفعه توبة، ولا ینجیه من عقابنا ندم علی حوبة؛ فرمان ما به یکباره و ناگهانى فرا میرسد و در آن زمان، توبه و بازگشت براى کسى سودى ندارد و پشیمانى از گناه کسى را از کیفر ما نجات نمیبخشد» (مجلسی، ۱۴۰۳ق: ج۵۳، ص۱۷۶).
این دسته از روایات از یکسو هشدارى است به شیعیان که هر لحظه آماده ظهور حجت حق باشند و از سویى دیگر تذکر به همه کسانى است که در پى تعیین وقت، به هر نوع آن براى ظهورند.
۳٫ وجود تالی فاسد
انتظار منجى از سویى عاملى است براى پایدارى و شکیبایى در برابر سختیها و مشکلات عصر غیبت و از سویى دیگر عاملى براى پویایى و تحرک شیعیان و آمادهباش همیشگى آنان است. براساس تعالیم ائمه معصومین علیهم السلام، منتظر باید هر لحظه آماده ظهور باشد و زندگى خود را چنان سامان دهد که هر زمان اراده خدا به ظهور تعلق گرفت، بتواند با سربلندى در پیشگاه حجت خدا ظاهر شود.
به عبارت دیگر، انتظار ظهور حجت در آینده اى نامشخص، هم بیم دهنده و هم نویدبخش است. بیم دهنده است، از این جهت که منتظر میپندارد شاید همین سال، همین ماه و یا همین هفته ظهور رخ دهد؛ پس باید آماده حضور در پیشگاه حجت خدا و ارائه اعمال خود به آن حضرت باشم؛ امیدبخش است؛ چرا که منتظر میاندیشد شاید در آینده اى نزدیک ظهور رخ دهد و سختیها و مشکلات او به پایان برسد. لذا باید پایدارى و مقاومت ورزد و تسلیم جریانهایى نشود که در پى غارت سرمایههاى ایمانى و اعتقادیاند.
با توجه به مطالب یاد شده، میتوان گفت تعیین زمان براى ظهور، حتی به نحو حدودی برخلاف مفهوم و فلسفه انتظار است و چه بسا منتظر را به سستى یا ناامیدى بکشد؛ زیرا وقتى گفته شود که تا فلان زمان مشخص، هر چند آینده اى نه چندان دور، ظهور به وقوع نخواهد پیوست؛ شخص منتظر، به طور طبیعى به سکون و رکود دچار خواهد شد و به این بهانه که هنوز تا ظهور فاصله هست، از به دست آوردن آمادگى لازم براى ظهور خوددارى خواهد نمود. از سویى دیگر، اگر ظهور به هر دلیل در زمانى که وعده داده میشود، رخ ندهد؛ آنگاه به ناامیدى و یأس دو چندان دچار خواهد شد و چه بسا در اصل اعتقاد به ظهور منجى نیز به تردید دچار شود. این نکته اى است که در روایات[۶] نیز مورد تأکید قرار گرفته است (شفیعی سروستانی، ۱۳۸۴: ص۲۲۰).
وجود حکمتهای متعدد در عدم تعیین وقت حدودی
از زمان غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، نور امید به ظهور او، دل مؤمنین را روشن نگاه داشته است. هم اکنون این انتظار وجود دارد و روز به روز بر شدّت و قوّت آن افزوده مىشود و هر مؤمنى آرزو دارد عصر ظهور را درک کند. اما اگر زمان، هر چند حدودی براى پایان غیبت تعیین مىگردید، چنین انتظار و امیدى به ظهور منجى عالم نبود و ناامیدى و افسردگى قلوب مؤمنین را فرا مىگرفت؛ زیرا همه آنها جز عدّهاى که در آستانه عصر ظهور قرار مىگرفتند، نا امید مىشدند و دیگر نه دعایى براى ظهور منجى عالم مىشد و نه شوقى به آمدن او دلها را فرا مىگرفت. شایان توجه است که شوق و امیدی که امروز در میان مشتاقان و منتظران حضرت مشاهده میشود، به امروز و مکان خاص منحصر نیست، بلکه طول دوران غیبت کبرا مملو است از انتظارهای خالص و لبریز از شوق و اشتیاق فردی و جمعی که برخی از موارد آن، حتی در زمان حال نیز مشهود نیست.
با ابهام زمان ظهور، حرکتی اصلاحى و زمینهسازى اخلاقى در میان منتظران او شکل خواهد گرفت؛ زیرا هر لحظه ممکن است خورشید دلها از پشت ابرهاى غیبت طلوع کند و آنها باید آماده پذیرایى از او باشند؛ در حالى که اگر وقت ظهور معلوم مىشد، این همه حرکتهاى ارزشى و نشاط بخش و سازنده به وجود نمىآمد؛ زیرا تمام مؤمنین به جز آنان که در آستانه عصر ظهور قرار مىگیرند، مىدانستند دوران درخشان ظهور را درک نخواهند کرد (اکبری، ۱۳۸۳: ص۴۵).
پاسخ به دو شبهه
۱٫ خود اهل بیت علیهم السلام نشانههایی برای ظهور بیان فرموده اند؛ مانند خروج سفیانی و یا قتل نفس زکیه؛ که وقوع آنها میتواند تعیین کننده وقت ظهور باشد. نیز اینکه اگر نتوان از روایت درجهت تطبیق مصادیق خارجی استفاده نمود؛ پس، حکمت صدور روایات چیست؟
جواب: خوشبختانه در حال حاضر تحقیقات گرانسنگی در موضوع مهدویت و روایات موجود در این باره صورت گرفته است. با نظر به نتایج تحقیقات صورت گرفته، اجمالا باید گفت:
اولا: اکثر این علایم و نشانهها غیر حتمی هستند و بر اساس تحقیقات صورت گرفته بر روی روایات، فقط چند مورد آنها حتمی است. برخی از این نشانههای پنجگانه، چند روز قبل از ظهور واقع میشوند؛ بعضی چند ماه بعد از ظهور و بعضی قبل از قیام حضرت و در آغاز نهضت آن بزرگوار رخ میدهند. به عنوان نمونه، امام صادق علیه السلام فرمودند: «پنج علامت قبل از قیام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف است: یمانی، سفیانی، نداکنندهای که از آسمان ندا درمیدهد، فرو برده شدن در بیدا، کشته شدن نفس زکیه» (صدوق، ۱۴۰۵ق: ص۶۴۹ و طوسی، ۱۴۱۱ق: ص۴۴۵)؛ که البته تمام جزئیات این پنج مورد نیز قطعی نیست، بلکه تحقق کلیت آنها مورد قطع میباشد.
ثانیا: مفاد اکثر این روایات صرفا این است که ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف پس از این علامات رخ میدهد. به عبارت دیگر، در آن روایات از اندازه فاصله زمانی ظهور تا وقوع این حوادث سخنی نیست و در واقع به صورت بسیار اجمالی فقط میگویند پس از این حوادث، ظهور رخ میدهد؛ امّا اینکه با چه فاصله زمانی؛ اصلا معلوم نیست. مولف کتاب «الشموس المضیئة» پس از نقل چند حدیث میگوید: «اگر کسی در احادیثی که ذکر شده است، دقت نماید، متوجه میشود که هیچیک از روایاتی که بر ظهور امام بعد از پر شدن زمین از ظلم و ستم دلالت دارد و یا هیچیک از روایاتی که بر نشانههای قطعی و سایر نشانههای ظهور دلالت دارد؛ وقت ظهور را تعیین نمیکند. پس این روایات در حقیقت در صدد بیان کردن نشانهها و آثار ظهور هستند» (وزیریفر، بیتا: ص۱۳۱).
به عبارت دیگر، روایاتی که قابل قبولند، میگویند، تا زمانی که آن نشانهها رخ نداده است، ظهور واقع نمیشود؛ ولی اینکه آیا علائم دیگری وجود دارد یا خیر؛ ظاهراً این روایات سکوت اختیار نمودهاند.
ثالثا: برخی نشانهها و حتی برخی از خود چند علامت قطعی دارای زمان هستند و حسب روایات برای برخی از آنها فاصله زمانی نسبت به ظهور تعیین شده است؛ مثل اینکه گفته شده است حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دقیقاً ۱۵ روز بعد از قتل نفس زکیه قیام جهانی خود را آغاز میکند. امام باقر علیه السلام در این زمینه میفرماید: «لیس بین قیام القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف و قتل النفس الزکیه اکثر من خمسة عشر لیلة؛ در بین قتل نفس زکیه و قیام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف جز ۱۵ شب فاصلهای نخواهد بود» (صدوق، ۱۴۰۵ق، ص۶۴۹؛ مفید، ۱۴۱۳ق: ج۲، ص۳۷۴؛ طوسی، ۱۴۱۱ق: ص۴۴۵ و طبرسی، ۱۴۱۷ق: ج۲، ص۲۸۱).
باید توجه داشت که مسئله مورد مناقشه در اینجا، معین بودن زمان ظهور بعد از تحقق نشانههای واجد زمان نیست؛ بلکه اشکال در تلاش برخی، مبنی بر «محقق ساختن» این نشانهها از «هر طریق»، از جمله تطبیق ظنی حوادث و اتفاقات زمانه ما بر نشانههاست. در علائم حتمی ظهور، بحث بر سر این نیست که اتفاق افتادن فلان نشانه، گویای ظهور و نزدیکی ظهور هست یا نه، بلکه قریب به اتفاق محققان اذعان دارند که بروز چنین نشانهای، مثل قتل نفس زکیه، علامت حتمی فرارسیدن ظهور، آن هم پس از بازه زمانی گفته شده میباشد؛ و این نشانهها در واقع، جزئی و بخشی از فرایند ظهور هستند و برای منتظران حضرت و سایر مردم جهان، درشناخت جبهه حق و باطل، راهگشا بوده و راهنمای آنها خواهند بود؛ لیکن بحث انحرافی این است که عده ای در صددند اتفاقات و حوادث حال را با دلایل غیرمعتبر و ظنی، بر نشانههای وارده تطبیق داده و محقق شدن نشانهها را در زمانی نزدیک، هر چند به صورت حدودی، پیشبینی و آنگاه فرا رسیدن زمان ظهور را اثبات نمایند!
لذا همه قبول دارند که نشانههای ظهور، همواره باید گفته شود تا در اذهان و قلوب پاک منتظران جای گیرد و با شناخت آنها عزم خود را جزم نموده و برای یاری عملی حضرت، درصورت وقوع نشانهها آماده باشند؛ لیکن اینکه گفته شود، روند تحولات فعلی و یا هر زمان دیگر به سمتی است که قطعا به تحقق نشانهها منتهی خواهند شد، امری کاملا غیر عقلی و غیر شرعی است.
رابعا: به عنوان مثال در مورد نشانه «خروج سفیانی» که از نشانههای حتمی ظهور است، تا زمانی که «خروج» اتفاق نیفتاده، هیچ کس غیر از معصوم علیه السلام نمیتواند و اجازه ندارد شخصی را به عنوان سفیانی مورد اشاره در روایات معرفی نماید؛ هرچند تمام نشانههای جسمانی و نژادی و… بر چنان شخصی منطبق باشد؛ چرا که این، امری کاملا ظنی و فاقد علم و یقین است و چه بسا محتمل است خداوند در طول تاریخ غیبت کبرا، دهها فرد را با تمام نشانههای گفته شده برای سفیانی خلق نماید؛ ولی «خروج» منحصرا توسط یکی از آنها که خداوند و ولی او میدانند، اتفاق افتد؛ حتی ممکن است خداوند دهها بار، نشانههای گفته شده را برای افراد مختلف در فرآیند ظهور، همزمان فراهم آورد؛ مثل اینکه همزمان شخصی در یمن باشد که نشانههای یمانی بر وی صدق نماید و شخصی در سوریه با همان نشانههای سفیانی؛ … ولی باز، قبل از «خروج» و «اقدام» گفته شده در روایات، دلیل بر تطبیق «قطعی» افراد فعلی بر افراد مورد اشاره در روایات و در نتیجه تخمین زمان ظهور نخواهد بود.
متاسفانه برخی افراد، در جهت اثبات وقوع نشانهها و تطبیق حوادث، اتفاقات و اشخاص خاص بر مصادیق مذکور در روایات سعی و تلاش وافری دارند. هرچند در برخی مواقع با اندکی انصاف و دقت، واقعا میتوان فهمید که نشانههای گفته شده در روایات، برای شخص مورد تطبیق چندان سازگار نیست؛ حرف اصلی چیز دیگری است و آن اینکه حتی درصورت وجود تمام نشانه ها، تا قبل از اقدام (مثلا خروج)، به هیچ وجه نمیتوان و نباید هیچ انسانی را بر فرد توصیف شده در روایات تطبیق داد.
خداوند اراده فرموده که زمان ظهور بر مردم مخفی بماند و نیز اراده فرموده که امر ظهور در وضعیت ناگهانی و در عین ناباوری رخ نماید؛ حال معلوم نیست این همه اصرار بر تعیین و تطبیق و مانند آن بر اساس کدام دلیل منطقی صورت میگیرد!
خامساً: حکمت صدور روایات، گرم شدن بازار پیشبینیهای ظنی و تطبیق اتفاقات و حوادث بر نشانههای ظهور به صورت بیحساب و کتاب نیست؛ چنانکه برخی انجام میدهند؛ چرا که نتیجه این امر، چنانکه گفته شد همان یأس و ناامیدی و ضعف پایههای اعتقادی نسبت به این امر عظیم خواهد شد؛ چیزی که صدور روایات، هدفی کاملا عکس آن را پیگیری مینمایند؛ زیرا روایات، به منظور تقویت روحیه امید و نشاط و استحکام و اتقان اعتقادات منتظران صادر شدهاند.
از مهمترین شاخصهای حکمت صدور این روایات، علاوه بر مواردی که در لابهلای مطالب ذکر شد، یقین به شناخت شخص امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، برای منتظران و همه جهانیان است تا با ظهور نشانه ها، حجت بر آنان تمام و آنها را بر مهمترین وظیفه دینیشان، یعنی یاری و پشتیبانی همه جانبه از امامشان آشنا نماید. این امر، موضوع غریبی نیست و نشانههای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم نیز قبل از تولد ایشان و توسط انبیای پیشین و در کتابهای آسمانی شان آمده بود و از آنها عهد و میثاق غلیظ گرفته شده بود تا در صورت درک آنجناب، یاریاش نموده و در مقابلش قد علم ننمایند. لذا با دیدن نشانهها و شناسایی شخصیت والای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، حجت بر آنها تمام و آنگاه وظیفه ایمان آوری به آن حضرت و یاری ایشان مسلم شد.
۲٫ ممکن است گفته شود با توجه به امتحانات دشوار و تعیین کننده ای که در عصر ما پیش میآید و فتنههایی که فقط اهل بصیرت حقیقی از آنها رو سپید خارج میشوند، از یک سو و از سوی دیگر روایاتی که میگویند امر ظهور پس از امتحان شیعیان و غربال شدن مومنین واقع خواهد شد؛ پس حتما زمان ظهور نزدیک است و مثلاً تا بیست سال دیگر و یا در ادامه اتفاقات و حوادث اخیر ظهور واقع خواهد شد.
جواب: علاوه بر مطالب پیشین که جواب این شبهه خواهند بود، گفتنی است: به رغم حساسیت زاید الوصف شرایط موجود و قرار گرفتن جهان در پیچ تاریخ ساز حسب بیانات رهبر معظم انقلاب (دام عزه)، [۷] آنچه در اینجا اهمیت دارد، عمل به وظیفه تاریخی خویش و استفاده مطلوب از وضعیت فعلی در چارچوب اصول عقلی و شرعی است. برای این مهم لازم است با مبارزه با جهل و تعصب و خمودی و با آگاه سازی و اطلاع رسانی دقیق و به موقع برای مردم کشور و ملتهای منطقه و جهان، از تحریف معنوی و مصادره جنبشها جلوگیری به عمل آورد. ولی اینکه این مسئله – هر چند بسیار مهم- با تعیین وقت ظهور به شکلی که توسط برخی افراد صورت میگیرد، چه ارتباطی دارد؛ واقعا جای سوال است! و اینکه چرا باید برای تحریک غیرت دینی مردم و متوجه نمودن آنها به اهمیت مسئله، از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و ظهور آن حضرت استفاده نمود؛ جای تامل است! و مهمتر اینکه چرا باید در اذهان منتظران، جوشش و خروش کافی برای انتظار و تعیین وقت هرچند به شکل حدودی و امثال ذلک را باهم ارتباط داد؟ آیا واقعا نمیشود افرادی که در این زمینه تاثیر گذار هستند، طوری انجام وظیفه نمایند و به گونه ای فرهنگ سازی نمایند که منتظران، ورای اتفاقات و حوادث خارجی، حس شیرین انتظار و امید به ظهور حضرتش را همواره و هر روز عمیقتر از قبل داشته باشند و به اینگونه ابزارها نیازی نباشد؟
گفتنی است در گذشته نیز و اتفاقاً در کشور ایران، فتنههایی تاریک و غربالگریهای شدید رخ داده است؛ همچون حوادث عبرتانگیز مشروطه که در آن، حتی میان علما اختلاف افتاد و نیز حوادث حکومت خفقانی رضاخان که مردم به جهت امور دینی شدیدا تحت فشار قرار گرفتند.[۸] لذا تاریخ، پر است از اتفاقات مهم و نقشآفرین مثبت و منفی که هر کدام از آنها میتوانست بالقوه برای منتظران تداعیکننده این امر باشد که دوران آخرالزمان فرا رسیده و ظهور نزدیک شده است. ولی باید، چنانکه گفته شد، حسب روایات، دنبال اجرای وظیفه خود در دوران غیبت بود و با حفظ شور و نشاط و آمادگی، از قدم گذاشتن در وادی ظن و گمان و اقدام به هر گونه عملی که نتیجه آن، بازی کردن در زمین دشمنان مهدویت و به نفع آنها خواهد شد، اجتناب نمود.
نگاهی به روایات نهی از توقیت
در بین روایات غیبت، یکی از مضامین مکرر و موکد، روایات نهی از توقیت، به معنای تعیین زمان برای ظهور است. با بررسی این دسته روایات که اگر در حد «متواتر» نباشند، «مستفیض»[۹] مینمایند؛ چند نکته پراهمیت وجود دارد:
۱٫ تنها خداوند است که از تاریخ ظهور خبر دارد. از امام رضا علیه السلام نقل شده که فرمودند: «أَنَّ النَّبِی صلی الله علیه و آله و سلم قِیلَ لَهُ یا رَسُولَ اللَّهِ مَتَى یخْرُجُ الْقَائِمُ مِنْ ذُرِّیتِکَ فَقَالَ مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَة الَّتِی لا یجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَةً؛ [۱۰] از پیامبر خدا سوال شد که چه زمانی قیام کننده ای که از فرزندان تو است، خروج خواهد کرد؟ پیامبر خدا پاسخ داد: قیام او همانند قیامت است که قرآن درباره روز رستاخیز چنین میگوید: همانا علم آن تنها نزد پروردگار من است و هیچ کس جز او (نمىتواند) وقت آن را آشکار سازد. این حادثه حتى در آسمانها و زمین، سنگین و بسیار پر اهمیت است و جز به طور ناگهانى، به سراغ شما نمىآید!» (صدوق، ۱۴۰۵ق: ص۳۷۳).
۲٫ به دلیل آنکه تاریخ ظهور را تنها خداوند میداند؛ هر کس برای ظهور، زمان تعیین کند، دروغگو است. در قسمتی از نامه ای که از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به دست ما رسیده، چنین آمده است: «أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَی اللَّهِ وَ کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ؛ اما ظهور فرج با خداست و وقت گذاران دروغ گویانند» (صدوق، ۱۴۰۵ق: ص۴۸۴).
۳٫ سیره دائمی اهل بیت نیز چنین بوده که هیچگاه برای ظهور تعیین وقت نکردهاند. امام صادق علیه السلام میفرماید: «کَذَبَ المُوَقِّتونَ ما وَقَّتْنا فیما مضی و لا نُوقِّتُ فیما یستَقْبَلُ؛ وقت گذاران دروغ مى گویند. ما اهل بیت نه در گذشته، وقت ظهور را تعیین کرده ایم و نه در آینده، تعیین وقت خواهیم کرد» (طوسی، ۱۴۱۱ق: ص۴۲۶).
۴٫ وظیفه عموم شیعیان در برابر کسانی که برای ظهور وقت تعیین میکنند، تکذیب علنی و مبارزه فکری با آنان است. امام صادق علیه السلام به محمد بن مسلم میفرماید: «مَنْ وَقَّتَ لَکَ مِنَ النَّاسِ شَیئاً فَلَا تَهَابَنَّ أَنْ تُکَذِّبَهُ فَلَسْنَا نُوَقِّتُ لِأَحَدٍ وَقْتاً؛ هر کس براى تو وقت تعیین کرد، بى محابا آن را دروغ بشمار؛ زیرا ما براى هیچ کس، هیچ وقتى تعیین نمى کنیم» (طوسی، ۱۴۱۱ق: ص۴۲۶). ایشان در روایتى خطاب به محمدبن مسلم میفرماید: «اى محمد! هر کس براى تو خبرى از ما درباره تعیین وقت [ظهور] نقل کرد در تکذیب او درنگ نکن؛ زیرا ما [اهل بیت] براى هیچکس وقت ظهور را تعیین نکرده ایم» (طوسی، ۱۴۱۱ق: ص۲۶۲)؛ و در روایت دیگرى وقتى «مهزم» به امام صادق علیه السلام عرض میکند: «فدایت شوم! در مورد این امرى که ما در انتظار آنیم، مرا آگاه کنید که چه زمانى واقع میشود؟» آن حضرت میفرماید: «یا مهزم! کذب الوقاتون وهلک المستعجلون ونجا المسلمون؛ اى مهزم! آنان که [براى این امر] تعیین وقت میکنند دروغ میگویند و آنها که [در این امر] شتاب میکنند، نابود میشوند و کسانى که تسلیم میشوند نجات مییابند» (کلینی، ۱۳۸۳ق: ج۱، ص۳۶۸).
۵٫ تعیین وقت برای ظهور جدا از تاثیرات نامطلوب فراوانی که بر روی منتظران میگذارد، ظهور را نیز به تعویق خواهد انداخت. امام باقر علیه السلام میفرماید: «أَبَی اللهُ إِلَّا أَنْ یخَالِفَ وَقْتَ الْمُوَقِّتِین؛ خداوند جز این نمیخواهد که با تاریخی که وقت گذاران تعیین کرده اند، مخالفت کند ]و بر خلاف آن تاریخ، حضرت را ظاهر گرداند[» (کلینی، ۱۳۸۳ق: ج۱، ص۳۶۸). بنابراین، هر کس با هر قصد و غرض و انگیزه ای و در هر جایگاه و منصب و مقامی، اگر به دام توقیت بیفتد و برای ظهور حضرت مهدی وقت تعیین کند، دروغگو خواهد بود و وظیفه عموم جامعه شیعی، مقابله جدی و تکذیب چنین افرادی است.
وظیفه ما در غیبت
پیشوایان دین به منتظران ظهور چنین آموزش دادهاند که منتظران در زمان غیبت، برای فرج آن حضرت دعا نمایند و منتظر واقعی ظهور او باشند و خود را هر لحظه برای حکومت جهانی آن حضرت آماده سازند. لذا براساس روایات، وظیفه منتظران در دوران غیبت، نزدیک دیدن ظهور و کسب آمادگى جوارحی و جوانحی براى فرا رسیدن این واقعه بزرگ است. همچنین مبلغان مهدویت و انتظار، بایستی تلاش خود را به اصل قضیه انتظار فرج و نیز زنده نگه داشتن حس زیبای انتظار، حفظ شادابى و سرزندگى در منتظران و یادآورى وظایف منتظران معطوف نمایند و از پرداختن به موضوعات بیفایده و بعضا انحرافی، همچون تطبیق وقایع و شخصیتها بر نشانهها و یا تعیین وقت و زمان ظهور هرچند به شکل حدودی خوددارى نمایند؛ چنانکه توجه به روایات یاد شده به خوبى این نکته را بر ما روشن میسازد.
به راستی اگر زمانى مشخص یا حدودی براى ظهور تعیین شود و آنگاه ظهور در زمان پیش بینی شده محقق نشود، چه پیش خواهد آمد؟ آیا رفته رفته امید و اعتقاد منتظران نسبت به اصل اندیشه مهدویت و ظهور منجى کمرنگ نخواهد شد؟!
آری! ظهور نزدیک است؛ اما نزدیک بودنش از سنخ دیگری است و مختص این زمان نیست، بلکه ظهور، در هرزمانی نزدیک است؛ نزدیکتر از هر نزدیکی. ظهور آنقدر نزدیک است که در هر زمانی، شاید همین روزهای پیش رو، زمان ظهور باشد و براستی که دعای صبحگاهان منتظران شیفته در تمام اعصار غیر از این نبوده است که «اللَّهُمَّ… عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛ خدایا!… در ظهورش براى ما شتاب فرما، که دیگران ظهورش را دور مىبینند، و ما نزدیک مىبینیم، به مهربانىات اى مهربانترین مهربانان!»؛ و در پایان دعای شریف عهد، سه بار بر ران خود دست زده، و در هر مرتبه مىگویند: «الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ!».
نتیجه گیری
این تحقیق گویای این مطلب است که حسب آموزههای دینی و مبانی اعتقادی مهدویت، هر گونه تعیین وقت برای ظهور، اعم از وقت دقیق و تفصیلی یا حدودی و یا اجمالی، کاملا اشتباه و بر هر منتظر خالص و مبلغ انتظار فرض است که اولاً، دامن خود را از اینگونه رفتارها و بیان چنین سخنانی، پاک و مبرا کند و ثانیاًَ، نسبت به تکذیب شدید و قوی چنین اعمالی، از هر کسی که باشد، اقدام نماید.
تعیین وقت ظهور به نحو حدودی، در محدوده اطلاق روایات ناهیه از توقیت بوده و در عمل، تمام تبعات منفی برای تعیین دقیق ظهور را دربر دارد. توقیت حدودی زمان ظهور، شوق امید را در دل منتظران کمرنگ و اعتقاد راسخ آنان را متزلزل خواهد نمود و این چیزی است که دشمنان مهدویت با ترفندهای متفاوت همواره به دنبال آن بوده و آرزوی به بار نشستن آن را دارند؛ لذا بدون تردید در مواردی، تعیین حدودی زمان ظهور، نشأت گرفته از عوامل و ایادی پیدا و پنهان آنان است. با این حساب، حداقل چیزی که آن مدعی انتظار! تعیینکننده حدودی وقت ظهور، باید بداند آن است که؛ اقدام جاهلانه وی به منزله آب در آسیاب دشمن ریختن و بازی در زمینی است که آن را دشمنان مهدویت فراهم آوردهاند.
کتابنامه
۱٫ القرآن الکریم
۲٫ ابوالحسنی، علی، کارنامه شیخ فضل الله نوری، پرسش و پاسخ ها، تهران: عبرت، ۱۳۸۰ش.
۳٫ ابن الاثیر، محی الدین، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ چهارم، قم: مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
۴٫ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۲، قم: نشرأدب الحوزة، ۱۴۰۵ق.
۵٫ احمدبن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغة، قم: دار الکتب العلمیة، بیتا.
۶٫ اکبری، محمدرضا، پرچم هدایت، قم: انتشارات مسجد مقدس صاحب الزمان، ۱۳۸۳ش.
۷٫ بیانات مقام معظم رهبری در جمع مردم کرمانشاه، مورخ ۲۰/۷/۱۳۹۰ش.
۸٫ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیة، ج۱، بیجا: بیتا.
۹٫ حکیمی، محمد، عصر زندگی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۰ش.
۱۰٫ حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، دمشق: دارالفکر، ۱۹۹۹م.
۱۱٫ جهان شاهلو، علیرضا، بررسی اختلاف سیاسی فقیهان در نهضت مشروطیت ایران، پایان نامه کارشناسی ارشد، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۸۱ش.
۱۲٫ سبحانی تبریزی، جعفر، تهذیب الاصول: تقریرا لبحث سیدنا…الامام الحاج آقا روح الله الموسوی الخمینی، ج۲، بیجا: بیتا.
۱۳٫ شفیعی سروستانی، ابراهیم، معرفت امام زمان تکلیف منتظران، تهران: موعود عصر، ۱۳۸۴ش.
۱۴٫ الشیخ الصدوق، أبى جعفر، کمال الدین وتمام النعمة، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۰۵ق.
۱۵٫ الشیخ الطوسی، محمد بن حسن، الغیبة، قم: مؤسسة المعارف الاسلامیة، ۱۴۱۱ق.
۱۶٫ الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان، الارشاد، ج۲، قم: مؤسسة آل البیت، ۱۴۱۳ق.
۱۷٫ طبرسی، حسن بن فضل، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۲، قم: مؤسسة ال البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ۱۴۱۷ق.
۱۸٫ طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج۴، بیجا: بیتا.
۱۹٫ فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۵، چاپ دوم، قم: مؤسسة دار الهجرة، ۱۴۰۹ق.
۲۰٫ الفیاض، محمد إسحاق، محاضرات فی اصول الفقه، تقریر أبحاث الاستاذ الاعظم آیةالله العظمى السید أبو القاسم الخویی، ج۵، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۹ ق.
۲۱٫ فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت: دارالفکر، بیتا.
۲۲٫ الفیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، بیروت: مکتبة لبنان، ۱۹۸۷م.
۲۳٫ کرمانی، محمد ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی، چ پنجم، تهران: پیکان، ۱۳۷۷ش.
۲۴٫ کلینی، محمّدبن یعقوب، الکافی، چاپ دوم، تهران: دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۸۸ق.
۲۵٫ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۲۴، ۵۲ و ۵۳، چاپ دوم، بیروت: دارالوفاء، ۱۴۰۳ق.
۲۶٫ محسنی ارزگانی، غلام رسول، برخورد ائمه با مدعیان مهدویت، قم: مؤسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۹ش.
۲۷٫ مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ج۱، چاپ دوم، قم: مکتب الاعلام الاسلامى، ۱۴۱۵ق.
۲۸٫ نجفی، موسی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۱ش.
۲۹٫ واسطی الزبیدی، محی الدین، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بیتا.
۳۰٫ وزیریفر، جواد، ظهور نور (ترجمه کتاب الشموس المضیئة، تالیف علی سعادتپرور)، بیجا: موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام، بیتا.
همه ی اینها برای زمانی که روایت نباشه
وقتی تمامی روایات و داری با چشم میبینی
دیگه اینکه بگی ۱۰ سال دیگه انشاالله ظهوره کذب به حساب نمیاد
سوریه که خوده روایاته
مکه که هیچی دیگه
بیداری اسلامی که اوه اوه
دجال که مشخصه
فتنه های اخرالزمان که هست (سال ۸۸)
شکی ندارم یاران حضرت آماده نیستن !!!
اگر آماده بودن فردا آقا ظهور میکردند:|
به نظر من همه ی این چیزهایی که گفتید برای قبل از این اتفاقاته