عادت کردهایم که بگوییم منتظریم. عادت کردهایم بعد از هر صلواتمان بگوییم: «... وَ عَجِّل فَرَجَهُم» یا این که بعد از هر نماز دعاى فرج را بخوانیم. حتى از روى عادت براى سلامتى امام زمان (عج) صلوات نذر مىکنیم. به نبودنش، به نیامدنش، به انتظارمان عادت کردهایم.
آنقدر در این آخرالزمان در فتنه غرق شدهایم که یادمان رفته مدینه فاضله یعنى چه؟ انگار عادتمان شده که هر روز، خبر یک قتل، یک تصادف مرگبار یا یک سرقت را بشنویم. مثل این که اگر پنجشنبهها منتظر نباشیم، یکى از کارهاى روزمرهمان را انجام ندادهایم. یا فکر مىکنیم اگر صبحهاى جمعه در مراسم دعاى ندبه شرکت نکنیم، از دوستانمان عقب ماندهایم. آخرین بارى که صبح جمعه بیدار شدیم و از این که «او» نیامده بود، دلمان گرفت؛ کى بود؟ عزیزى مىگفت: «خیلى وقتها منتظریم. منتظر تلفن کسى که دوستش داریم، یا نامهاى که باید مىرسیده و نرسیده؛ یا کسى که باید مىآمده. چند بار از این دست انتظارها براى آن کسى که مدعى انتظارش هستیم، داشتهایم؟ ... یک جاى کار مىلنگد.» راست مىگفت. یک جاى کار مىلنگد ...

*برای خواندن کامل متن به ادامه مطلب بروبد*